هوالنور....
فقط اعتــــراف ميكنم...
روزها
به عشقت، به يادت، به نامت....
واژه ها را بر سطور كاغذي دوختم.
امــــا امـــروز...
تمــــام واژه ها را به بند آويخته ام!
زير آفتاب.
تا كه هر چه هــــواي تــــوست
از سرشان بپــــرد.
و فقـــــط منتظـــــرم
تا باران ببارد.....
.
.
.
بارانـــم هواي باريدن نداري؟؟؟؟؟
اللهم عجل لوليك الفرج

+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 20:50 توسط حامد شیوندی
|
دل خورشید محک داشت؟!