دستم را اگر نگرفته بودی؛

.

چگونه می آموختم در غیبتِ خورشید هم می شود خندید؟!

.

 صدایت که ببارد؛

.

یک قطره مــاه هم در کاسۀ آبم بیُفتد کافی ست!

.

من نــور می شوم..

..

وای مــــادرم...!


در
با مادر هم قافیه شد

کوچه با کوفه
.
و آه با چاه؛
.
علی اما....قافیه را باخت،

بعد از فاطمه!
..



همین یه روضه برای تمام عمرمون کافی ستــــ!!!!
.

ای کسانی که ایمان آورده اید ، داخل خانه های پیامبر نشوید
.

مگر آنکه
به شما اجازه داده شود

.

  وای مــــادرم

هیچ کس جز علی نفهمید…

چادرت خاکی شد و زمین خجالت کشید از ناتوانی اش …

وتو آنجا که تنها شدی در کوچه های مدینه

نمیدانم چقدر در دلت قرآن میخواندی که چادرت را …

دست نامحرم تو را …

وچشم هایی که می گشت

به دنبال مردی با غیرت …

چشم هایی که پر از اشک بود اشکی که قطره قطره اش به رنگ درد بود…

دردی که هیچ کس جز علی نفهمید…

آسمان کبود...

می‌گويند بانوی بی‌نشانی و قبرت پيدا نيست،

 مادرم پس چگونه غم خفته در لابه‌لای خاک غريب بقيع

 را برای خود تفسير کنم

 وقتی می‌دانم بوی فاطمه(س) هنوز

 از کوچه پس کوچه‌های مدينه به مشام می‌رسد

 و آسمان از رد آن سيلی هنوز کبود مانده است......


یا فاطمه اشفعی لنا عندالله


از گریه عرش آسمان دریا شد

یک قطره چکید و مثل عاشورا شد

با شال عزا مرد غریبی می گفت

ایام عزای مادرم زهرا شد



دانی که چرا صورت زهرا شده نیلی؟
.
می خواست رخش پیش عدو زرد نباشد
.
ای کاش یکی بود در آن کوچه و می گفت
.
آن کس که به زن حمله کند،
مرد نباشد
...
..
.

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت

ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
 فریاد دل محسن زهرا این بود،

ای کاش که درب خانه
مسمار نداشت


ما بی خیال کوچه تنــها نمی شویم ما بی خیال تیغــه درها نمی شویم

گر حکم به کفر و گنه و بی ثمـر دهند


ما
بی خیال مرقـد زهـرا نمی شویم




کی شود تا انتقام سیلی زهرا بگیریم ..؟؟؟
.
.
ما بی خیال
"حضرت مادر"  نمی شویم...!!!
...
..