دلم گريستن ميخواهد و ...
تو هميشه ابتداي من بوده اي
سر آغازِ تمام ِشروع هايِ دوباره ام؛
من...خودم را...بغض هايم را...دردهايم را...دلتنگي هايم را..
تلخي ها و کابوس هايم را...و هر آنچه مرا از من دور کرده است...
به مدد دستهاي تو... کنار زده ام
و از نو آغاز کرده ام
سر آغازِ تمام ِشروع هايِ دوباره ام؛
من...خودم را...بغض هايم را...دردهايم را...دلتنگي هايم را..
تلخي ها و کابوس هايم را...و هر آنچه مرا از من دور کرده است...
به مدد دستهاي تو... کنار زده ام
و از نو آغاز کرده ام
.
دلم گريستن ميخواهد و ...
و تو را
که نگفته همه چيز را ميداني...
و تو را
که نگفته همه چيز را ميداني...

+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 14:2 توسط حامد شیوندی
|
دل خورشید محک داشت؟!