همت مورچه...

روزی حضرت سلیمان مورچهای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین
کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل میشوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید
و من به عشق وصال او میخواهم این کوه را جابجا کنم.
مورچه گفت: تمام سعیام را میکنم...
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کارمورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر میگویم که در راه عشق، پیامبری را به
خدمت موری در میآورد...
تمام سعیمان را بکنیم،
پیامبری همیشه در همین نزدیکیست...
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:51 توسط حامد شیوندی
|
دل خورشید محک داشت؟!